یادم می آید که قبلا گفتم:
مرگ مرا به یاد کودک 5 ساله ی معصوم می اندازد!
کودکی که در کنار یک جوب می نشیند و سنگ ریزه هایش را می شمارد , بادبادک هوا می کند و به آسمان آبی خدا می نگرد …
کودکی که فکر می کند شکلات از پول بهتر است , چون می شود آن را خورد .
روی میز کار کودکی اش پر از رویاهای دیدنی و دوست داشتنی است
و پر نیست از کلی کاغذ بیهوده !
او غمش کم شدن رویاهای رنگارنگش است ,
او معنای تمام و کمال زندگی است .
ولی نمی دانم که چرا مرگ مرا به یاد او می اندازد …!
سلام/چقدر خوبه که ادم واقعا وقتی به مرگ فکر می کنه همچين تصويری بياد تو ذهنش اينجوری ادم ديگه نمی ترسه حداقل.بچه ها واقعا خوشبختا واقعا
0 likes
سلام. خوش به حالت که مثل من از مرگ تصوری ترسناک نداری. چه قشنگ . . . شاد باشی
0 likes