پلک

می خواهم چشم هایم را ببندم به روی تمام سختی های این چند روزه

ببندم به روی تمام این روزهایی که می گذرند

می خواهم به روی بدی هایی که دیده ام

حرف هایی که ناشنیده، دیده ام

ردپاهای جامانده روی برف

حرف های ناگفته، گیر کرده میان یک بغض

سکوت پا در هوا میان یک قطره اشک

چشم هایم را ببندم

بعضی وقت ها پلک هایم مقاومت می کنند،عقلم تایید، دلم اصرار.

می دانم سخت است،
ولی می خواهم فاصله ی بین این دو پلک زدنم مملو از فراموشی باشد.

بهمن 87

نظرات برای "پلک" : (۳۵)

  1. یه آدم کوچولو می گه :

    از این پستت خیلی خوشم اومد

    چشم‌هایت را ببند شاید در پس این چشم‌های بسته قفل بسته‌ای باز شد… شاید…گل

       1 likes

  2. گل

       0 likes

  3. سلام
    ممنون از لطف شما
    شما با کمال افتخار در جمع دوستانم قرار گرفتید
    امیدوارم این دوستی همچنان ادامه داشته باشه
    گل

       0 likes

  4. چشمانمان را ببندیم …

       0 likes

  5. خوبه که گاهی پلک هامونو ببندیم

       0 likes

  6. یه دوست کوچک می گه :

    مثل همیشه غمگین.. نمی دونم چرا؟.. به هر حال خوشحال میشم سری بم بزنیگل
    کوچکترین دوستت

       0 likes

  7. سلام امیر جان..به خدا کلی گرفتارم…..منم می خوام فراموش کنم…همه چیز و

       0 likes

  8. کاش برای من هم طبق گفته ات فاصله ی بین دو پلک زدنم مملو از فراموشی باشد ، اما افسوس که نمی شود و فقط طعم شیرینش در رویا بر جای خواهد ماند .

       0 likes

  9. سلام
    ممنونم…گل

       0 likes

  10. کاش میشد با بستن
    پلک باز هم نه سختی دید,نه زشتی دید,اما انگارنمیشه
    فکرکنم ما پلکامونم ….

       0 likes

  11. گل

       0 likes

  12. سلام
    دست
    غمگین
    غمگین
    غمگین
    چرا؟
    لوگوی میر حسین واسه چی برداشتی
    من میخوامش

       0 likes

  13. زی زی جوجو(خالق رویاها) می گه :

    سلام  دوست عزیز جدیدم
    من زی زی جوجو هستم.دوست جدید عزیز تو!!می خواستم اگه ممکن با هم تبادل لینک کنیم تا بتونیم بیشتر از حال هم خبردار بشیم و همه دیگر گم نکنیم.
    من وبلاگت بخونم ،تو وبلاگم بخونی…………
    اگه دوست داشتی به وبلاگم بیا و نظرت در مورد پیشنهادم بگو
    مرسی زی زی جوجو(خالق رویاها)
    http://rainbowroadofparadise.persianblog.ir

       0 likes

  14. پس از لحظه های دراز
    یک لحظه گذشت :
    برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد
    دستی سایه اش را از روی وجودم برچید
    ولنگری در مرداب ساعت یخ بست
    و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم
    که در خوابی دیگر لغزیدم .                                   سهرا ب

    ممنون از حضورت گل

       0 likes

  15. فکر کنم زیبا ترین تکه ی این نوشته تیترش بود
    زیبا بود کلا  گاوچران

       0 likes

  16. چهل درجه زیر شب می گه :

    سلام…نقطه سر سطر
    به رسم احترام و ادب اومدم اطلاع بدم چهل درجه زیر شب به روز شد
    خوشحال میشم باز هم بهم سر بزنی و منو با حضورت شاد کنی
    راستی یادت نره  به سوالات قسمت سوال من جواب تو پاسخ بدی
    به امید دیدار

       0 likes

  17. چهل درجه زیر شب می گه :

    سلام
    ممنون از حضور سبزت
    لینک وبلاگ شما به اسمون چهل درجه ای اضافه شد
    بعد از اضافه کردن لینک من با نام چهل درجه زیر شب منو در اطلاع بزار
    ممنون

       0 likes

  18. روی رد رویاها ... می گه :

    اینکه تبلور احساست را پاشیده ای به دستار دفترت ، مرا ملول و خوش ساخت !

    حسی شبیه خوردن نان و ماه …!

       0 likes

  19. کاش میشد فاصله بین دو پلک زدن فراموشی باشه.

       0 likes

  20. پرستار کوچولو سالی می گه :

    سلام دوست. من
    چشمایت را به سوی اونی باز کن که این همه مشکلات را برای دلت قرار داده و تنها هدفش محبت کردن به توست.
    یا حق
    زیبا مینویسی

       0 likes

  21. با عرض سلام به شما دوست عزیز
    از مطالب ارزشمندتان بهره مند گشتم و لذت بردم . با مطلبی تحت عنوان “چرا باید برای فرج امام زمان دعا کنیم؟ ” در انتظار قدوم سبزتان و نظرات ارزشمندتان هستم . محبت خداوند متعال در دلتان روز به روز افزون گردد . انشاء الله

       0 likes

  22. گل

       0 likes

  23. آشنایی غریب می گه :

    سلام
    توی این فاصله کافیه بتونی! یه پاک کن بگیری دستت
    فقط مواظب باش خودت پاک نشی !

       0 likes

  24. یه آدم کوچولو می گه :

    گل

       0 likes

  25. كس نخواهم زند بر دل‌م دست،
    كه دل‌م آشيان دلي هست،
    زآشيانم اگر حاصلي نيست،
    من بر آنم كزآن حاصلي هست.

    یا حقگل

       0 likes

  26. سلام دوست عزیز..
    به ما هم سری بزن..

    قسمتي از ترانه آهنگ “زخمي”:
    می كِشه رو پوست كوچه پای پينه بستشو
    چادر شب می پوشونه اشك چشم خستشو

    گرچه سر سختــه، ولي بـــاد می كُشه امونشو
    بس كه خشكه، روی لبهاش می كِشه زبونشو

    مرد زخمی روی دوشــِش كوله بار خاطره ست
    خونِ اون داره می ريزه از تنش رو خاك پست

    خنـجر نامردی دوست پاره كرده تنشو
    كسی نيستش توی كوچه تا ببينه غمشو..

    .. پيشنهاد ميكنم اگه به آهنگهای اجتماعی با احساس علاقه داريد حتماً دانلودش كنيد..

       0 likes

  27. کاش زمانیکه چشمهایم را می بندم کسی از پشت خنجر نزند .

       0 likes

  28. سلام
    بارم به خاطر تمام مطلبهای قشنگتون ممنونمگل

       0 likes

  29. سلام
    ممنونگلگلگل

       0 likes

  30. امیر رضای عزیز..
    دانلود مشکلی داشت که الان دیگه حل شد..

    ممنون که سر زدی بازم سر بزن..
    گل

       0 likes

  31. روی رد رویاها ... می گه :

    حسین همه ام بود …
    افسوس بر نتابیدیم بودنش را …
    و حالا در نبودش مدح و ستایشمان یکدم قطع نمی شود در رسایش…
    یادش سبز که بی او شعر برای ام ” بود ” ندارد !

       0 likes

  32. لحظه ای با من باش، تا که از آن لحظه برویم تا گل
    که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پل
    لحظه ای با من باش، تا که از تو نفسی تازه کنم
    تا از آن لحظه با تو، سفر آغاز کنم
    سفری تا ته بیشه های سر سبز خیال
    تا به دروازه های شهر آرزوهای محال
    سفری در خم و پیچ گذر ستاره ها
    از میون دشت پر خاطره ترانه ها
    لحظه ای با من باش
    لحظه ای با من باش تا به باغ چشم تو پنجره ای باز کنم
    از تو شعر و قصه و ترانه ای ساز کنم
    شعری هم صدای بارون رنگ سبز جنگل و آبی دریا
    قصه ای به رنگ و عطر قصه های عاشقای دنیا
    از یه لحظه تا همیشه، میشه از تو پر گرفت تا او ج ابر ا
    کوچه پس کوچه شهر و با خیالت پرسه زد تا مرز فردا
    لحظه ای با من باش
    گل

       0 likes

  33. مصطفی فرهی می گه :

    نوشته هات ساده و ریشه در دل هستند. اگر دوست داشتی به من هم سر بزن و تبادل لینک داشته باشیم. یا حق

       0 likes

  34. سلام
    خیلی خیلی قشنگ بود
    واقعا حرف دل منو زدی
    دمت گرم

       0 likes

نظرتان را درباره ی "پلک" بنویسید

تحلیل آمار سایت و وبلاگ