می خواهم چشم هایم را ببندم به روی تمام سختی های این چند روزه
ببندم به روی تمام این روزهایی که می گذرند
می خواهم به روی بدی هایی که دیده ام
حرف هایی که ناشنیده، دیده ام
ردپاهای جامانده روی برف
حرف های ناگفته، گیر کرده میان یک بغض
سکوت پا در هوا میان یک قطره اشک
چشم هایم را ببندم
بعضی وقت ها پلک هایم مقاومت می کنند،عقلم تایید، دلم اصرار.
می دانم سخت است،
ولی می خواهم فاصله ی بین این دو پلک زدنم مملو از فراموشی باشد.
بهمن 87
از این پستت خیلی خوشم اومد
چشمهایت را ببند شاید در پس این چشمهای بسته قفل بستهای باز شد… شاید…
1 likes
0 likes
سلام
ممنون از لطف شما
شما با کمال افتخار در جمع دوستانم قرار گرفتید
امیدوارم این دوستی همچنان ادامه داشته باشه
0 likes
چشمانمان را ببندیم …
0 likes
خوبه که گاهی پلک هامونو ببندیم
0 likes
مثل همیشه غمگین.. نمی دونم چرا؟.. به هر حال خوشحال میشم سری بم بزنی
کوچکترین دوستت
0 likes
سلام امیر جان..به خدا کلی گرفتارم…..منم می خوام فراموش کنم…همه چیز و
0 likes
کاش برای من هم طبق گفته ات فاصله ی بین دو پلک زدنم مملو از فراموشی باشد ، اما افسوس که نمی شود و فقط طعم شیرینش در رویا بر جای خواهد ماند .
0 likes
سلام
ممنونم…
0 likes
کاش میشد با بستن
پلک باز هم نه سختی دید,نه زشتی دید,اما انگارنمیشه
فکرکنم ما پلکامونم ….
0 likes
0 likes
سلام
غمگین
غمگین
غمگین
چرا؟
لوگوی میر حسین واسه چی برداشتی
من میخوامش
0 likes
سلام دوست عزیز جدیدم
من زی زی جوجو هستم.دوست جدید عزیز تو!!می خواستم اگه ممکن با هم تبادل لینک کنیم تا بتونیم بیشتر از حال هم خبردار بشیم و همه دیگر گم نکنیم.
من وبلاگت بخونم ،تو وبلاگم بخونی…………
اگه دوست داشتی به وبلاگم بیا و نظرت در مورد پیشنهادم بگو
مرسی زی زی جوجو(خالق رویاها)
http://rainbowroadofparadise.persianblog.ir
0 likes
پس از لحظه های دراز
یک لحظه گذشت :
برگی از درخت خاکستری پنجره ام فرو افتاد
دستی سایه اش را از روی وجودم برچید
ولنگری در مرداب ساعت یخ بست
و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم
که در خوابی دیگر لغزیدم . سهرا ب
ممنون از حضورت
0 likes
فکر کنم زیبا ترین تکه ی این نوشته تیترش بود
زیبا بود کلا
0 likes
سلام…نقطه سر سطر
به رسم احترام و ادب اومدم اطلاع بدم چهل درجه زیر شب به روز شد
خوشحال میشم باز هم بهم سر بزنی و منو با حضورت شاد کنی
راستی یادت نره به سوالات قسمت سوال من جواب تو پاسخ بدی
به امید دیدار
0 likes
سلام
ممنون از حضور سبزت
لینک وبلاگ شما به اسمون چهل درجه ای اضافه شد
بعد از اضافه کردن لینک من با نام چهل درجه زیر شب منو در اطلاع بزار
ممنون
0 likes
اینکه تبلور احساست را پاشیده ای به دستار دفترت ، مرا ملول و خوش ساخت !
حسی شبیه خوردن نان و ماه …!
0 likes
کاش میشد فاصله بین دو پلک زدن فراموشی باشه.
0 likes
سلام دوست. من
چشمایت را به سوی اونی باز کن که این همه مشکلات را برای دلت قرار داده و تنها هدفش محبت کردن به توست.
یا حق
زیبا مینویسی
0 likes
با عرض سلام به شما دوست عزیز
از مطالب ارزشمندتان بهره مند گشتم و لذت بردم . با مطلبی تحت عنوان “چرا باید برای فرج امام زمان دعا کنیم؟ ” در انتظار قدوم سبزتان و نظرات ارزشمندتان هستم . محبت خداوند متعال در دلتان روز به روز افزون گردد . انشاء الله
0 likes
0 likes
سلام
توی این فاصله کافیه بتونی! یه پاک کن بگیری دستت
فقط مواظب باش خودت پاک نشی !
0 likes
0 likes
كس نخواهم زند بر دلم دست،
كه دلم آشيان دلي هست،
زآشيانم اگر حاصلي نيست،
من بر آنم كزآن حاصلي هست.
یا حق
0 likes
سلام دوست عزیز..
به ما هم سری بزن..
قسمتي از ترانه آهنگ “زخمي”:
می كِشه رو پوست كوچه پای پينه بستشو
چادر شب می پوشونه اشك چشم خستشو
گرچه سر سختــه، ولي بـــاد می كُشه امونشو
بس كه خشكه، روی لبهاش می كِشه زبونشو
مرد زخمی روی دوشــِش كوله بار خاطره ست
خونِ اون داره می ريزه از تنش رو خاك پست
خنـجر نامردی دوست پاره كرده تنشو
كسی نيستش توی كوچه تا ببينه غمشو..
.. پيشنهاد ميكنم اگه به آهنگهای اجتماعی با احساس علاقه داريد حتماً دانلودش كنيد..
0 likes
کاش زمانیکه چشمهایم را می بندم کسی از پشت خنجر نزند .
0 likes
سلام
بارم به خاطر تمام مطلبهای قشنگتون ممنونم
0 likes
سلام
ممنون
0 likes
امیر رضای عزیز..
دانلود مشکلی داشت که الان دیگه حل شد..
ممنون که سر زدی بازم سر بزن..
0 likes
حسین همه ام بود …
افسوس بر نتابیدیم بودنش را …
و حالا در نبودش مدح و ستایشمان یکدم قطع نمی شود در رسایش…
یادش سبز که بی او شعر برای ام ” بود ” ندارد !
0 likes
لحظه ای با من باش، تا که از آن لحظه برویم تا گل
که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پل
لحظه ای با من باش، تا که از تو نفسی تازه کنم
تا از آن لحظه با تو، سفر آغاز کنم
سفری تا ته بیشه های سر سبز خیال
تا به دروازه های شهر آرزوهای محال
سفری در خم و پیچ گذر ستاره ها
از میون دشت پر خاطره ترانه ها
لحظه ای با من باش
لحظه ای با من باش تا به باغ چشم تو پنجره ای باز کنم
از تو شعر و قصه و ترانه ای ساز کنم
شعری هم صدای بارون رنگ سبز جنگل و آبی دریا
قصه ای به رنگ و عطر قصه های عاشقای دنیا
از یه لحظه تا همیشه، میشه از تو پر گرفت تا او ج ابر ا
کوچه پس کوچه شهر و با خیالت پرسه زد تا مرز فردا
لحظه ای با من باش
0 likes
0 likes
نوشته هات ساده و ریشه در دل هستند. اگر دوست داشتی به من هم سر بزن و تبادل لینک داشته باشیم. یا حق
0 likes
سلام
خیلی خیلی قشنگ بود
واقعا حرف دل منو زدی
دمت گرم
0 likes