نه زمان می‌ایستد؛
نه زمین سقوط می‌کند؛
نه من عوض می‌شوم.
اما از پس تمام این رویاهای یکی درمیان خوب و بد؛
از بعد از کلیشه‌های دوست ندارم‌های تکراری؛
من طالب حال خوبم؛
تکراری.
بعضی موقع ها یه بار می نویسی برا یه عمر
میشه همه چیزت همه داراییت …
میشه بغض شبانه میشه ذکر روزهای هفته …
میشه همراه همیشگیت …
میشه انتهای زندگیت
آره اینه
ما هم مخلصیم
من از این شعر خیلی لذت بردم .
سپاسگزارم که حبسش نکردی.
وقتی یه چیزی رو حس می‌کنی و توان نوشتنش رو داری چرا باید حبسش کنی؟
حالم رو خوب کردی امیررضا
در کنار او بودم و با نگاه نافذش به یاد تو می افتادم
عجب نگاهی داری که در کنار این بیگانه خودی احساس دلتنگی میکنم …نازنینم
این نگاه نافذ رو از تو بگیرن چیزی واسه گفتن داری؟
در کل مخلصیم 🙂
بعضی موقع ها یه بار می نویسی برا یه عمر
میشه همه چیزت همه داراییت …
میشه بغض شبانه میشه ذکر روزهای هفته …
میشه همراه همیشگیت …
میشه انتهای زندگیت
آره اینه
ما هم مخلصیم
راضی‌ام 🙂
سلام آخر و دیگر هیچ ..