توفیٰ ای شاید دردناک …

افکارم خط خطی است ؛

ذهنم کمی پلید شده است, روحم کمی غمگین تر , روحیه ام بازنده !
موریانه ی مرگ روی سلول های خاکستری مغزم رژه می روند و شاید می خواهند این سلول های خاکستری را خاکستر کنند !
در نوشته هایم شاید بتوانی بازگشت به عقب را به وضوح ترک های دیوار ببینی ودرک کنی , تو می توانی ببینی که جوهر قلمم هم دارد خاکستر می شود  وشاید اندکی دیگر این فعل مستمر به فعلی ماضی یا حتی بعید تر از آن شود !
این بعیدی برای همه ی مان صدق خواهد کرد , زمانی که جسممان را خدا غذای کرم های گورستانمان می کند و روحمان را توفی
ٰ , ای کاش شرمنده متوفیٰ نشویم !

نظرات برای "توفیٰ ای شاید دردناک …" : (۷)

  1. خدا بزرگ تر از اين حرفهاست . ايشالا مه موقع توفی شرمنده ی متوفی نمی شيم.به من سر نمي زنی؟

       0 likes

  2. اينجا ميشه نفس کشيد…با اين ترانه که خيلی وقت بود بهش گوش نداده بودم…

    پاينده باشی و عاشق(او)

       0 likes

  3. مرگ او را در کجا باور کنم

       0 likes

  4. تو از اين لحظه جزو پيوندهامی

    راستی ميدونستی من اسمتو خيلی دوست دارم

       0 likes

  5. سلام

    خبری ازت نيست؟!

    راستش چيز زيادی از اين پستت دستگيرم نشد. اگه تونستی برام توضيح بده.

       0 likes

  6. آفتابگردان می گه :

    راستش نمی‌دونم درست فهميدم يا نه اما اگه علت این بازگشت ناامیدیه… ناامیدی محدود کردن بخشش بی‌حد خداست … قطعا جای تجديد نظر داره… چشم ها را باید شست…

    اگه علت چيز ديگه‌ايه سعی کن پيداش کنی…حتما سعی کن همیشه…

    به هر حال راه پستی و بلندی داره…اما کار ما گذر موفقه…گذشته رو باید رها کرد و حالا رو زیبا زیست زیبا و قابل ستایش…تنها سرمایه ما حالاست…

    نمی‌دونم چرا زودتر که اومده بودم هنوز متن جدیدت رو نشون نمی‌داد وگرنه زودتر برات پیام می‌گذاشتم…

       0 likes

  7. آفتابگردان می گه :

    يه چيز ديگه بايد سعی کنيم افکارمون رو خودمون مديريت کنيم… نه افکارمون ما رو…

    نمی‌دونم شايد لازم باشه کانال ذهنت رو عوض کنی يا …

    اما در اين جور مواقع چيزی که به من کمک کرده يه درددل جانانه با خودش بوده…از ته ته ته دلم… با خود خود خودش… خدا رو می‌گم…سرچشمه آرامشه….

       0 likes

نظرتان را درباره ی "توفیٰ ای شاید دردناک …" بنویسید

تحلیل آمار سایت و وبلاگ