ساعت را نگاه می کنم و یه دیوار هایی زُل می زنم که سنشان چند سالی از من بیشتر است.
این دیوار ها همان دیوار هایی که تمام شادی ها و غم های مرا در ذهنیات و خاطرات خود اندوخته اند .
چهار از این خود دوخته ها می تواند سر پناهی باشد شاید مناسب ربای زیستن؛
زیستنی که شاید در آن بع غیر از بوی غذاهای رنگارنگ بویی از انسانیت و آدمیّت را بشود جست و جو کرد .
و نباشد آن روز که این جست و جو در میان مولکول های یک چهار دیواری پیغام : ((این جست و جو هیچ نتیجه ای در بر نداشت )) را در بر داشته باشد!
سلام آقای اميررضا
چقدر قشنگ نوشتی به من ديگه سر نمی زنی
0 likes
سلام. من بلاگم رو عوض کردم اگه خواستی لینکش کن. بای(یا علی)
0 likes
راستی روز 5 شنبه همین هفته (فردا 6/7/85) یک مراسم افطاری مخصوص وبلاگ نویسهای تهرانی قراره که برگزار بشه ، به احتمال قوی جو دوستانه ، ساده ، گرم و صمیمی ای رو اونجا میبینی … بهت پیشنهاد میکنم که حتما به این آدرس سر بزنی و از جزئیات کار هم مطلع بشی …. منتها برنامه ما از ساعت 5.30 شروع میشه و به برنامه گفته شده در اون وبلاگ ربطی نداره …( چون بعد از اونها برنامه ما شروع میشه ) و با افطاری مختصری که خود وبلاگ نویسها تهیه دیدن ختم میشه …. مهم جمع صمیمی بچه هاس که میبینی … خلاصه که اگه نیای ضرر کردی … چون من یکی برنامه ها خواهم داشت … خبر اومدن و نیومدن یادت نره که به خودم بگی ( تو نظرات وبلاگم )
0 likes
سلام آقا … کم پیدایی …. نیسیت …. کجایی ؟/ …. بیا پیشم برای این ماهت یه برنامه دارم مفییییییییید …. راستی اگه ایده ای هم در مورد برنامه آینده ای که گفتم داشتی ، حتما مطرح کن تا بهره ببریم
0 likes
اينم لينکش
0 likes
سلام
پارسال دوست امسال آشنا
افتخار حضور در عقل سلیم رو نمیدید؟
0 likes